English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4209 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to have the run of a house U اختیار خانهای را داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
to opt between alternatives U یکی از دو شق را برگزیدن برای برگزیدن یکی از دو شق اختیار داشتن
own a house U خانهای دارم
polythalmous U چند خانهای
own a house U دارای خانهای هستم
departmental intelligence U اطلاعات وزارت خانهای
to let a house U خانهای را اجاره دادن
to inhabit a house U در خانهای ساکن شدن
to front a house with marble U نمای خانهای رابامرمرساختن
estaminet U قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
kheda U کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
alias U وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
burglar U کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
burglars U کسی که در شب به قصدارتکاب جرمی وارد خانهای شود
land U سطح داخلی لوله بین خانهای تفنگ
aliases U وسیله یا خانهای از صفحه گسترده داده میشود
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
frame house U خانهای که کالبدان چوب وپوشش ان تخته باشد خانه چوبی
semi-detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
cell U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
anchor cell U خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
palafitte U خانهای که درزمانهای قدیم پیش ازتاریخ روی تیرهای که دردریاچه فرومیکردند
semi detached U درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
burglarious U مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
cells U خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
warranting U اختیار
will U اختیار
willed U اختیار
warrants U اختیار
wills U اختیار
authority U اختیار
warranted U اختیار
involuntary U بی اختیار
controls U اختیار
clearance U اختیار
spontaneous generation U بی اختیار
control U اختیار
liberties U اختیار
liberty U اختیار
involuntarily U بی اختیار
vetoes U حق و اختیار
authorisations U اختیار
authorization U اختیار
controlling U اختیار
warrant U اختیار
spontaneous U بی اختیار
mandating U اختیار
veto U حق و اختیار
unconsciously U بی اختیار
at the d. of U به اختیار
unconscious U بی اختیار
credential U اختیار
mandates U اختیار
vetoed U حق و اختیار
incoercible U بی اختیار
options U اختیار
option U اختیار
attribution U اختیار
freedom of the will U اختیار
mandate U اختیار
vetoing U حق و اختیار
mandated U اختیار
free will U اختیار
test U اختیار
voluntariness U اختیار
tested U اختیار
tests U اختیار
to make one's option U اختیار کردن
warrant of attorney U اختیار نامه
empowered U اختیار دادن
full power of attorney U اختیار نامه
as you wish U به اختیار شماست
authorise U اختیار دادن
letter of attorney U اختیار نامه
at the mercy of U در اختیار دستخوش
empower U اختیار دادن
fix on U اختیار کردن
certificate of authority U اختیار نامه
will adjust U اتش به اختیار
Delegation of Authority U تفویض اختیار
option U اختیار معامله
options U اختیار معامله
authorizations U اختیار اجازه
jurisdiction U اختیار قانونی
adopted U اختیار شده
empowers U اختیار دادن
governments U عقل اختیار
government U عقل اختیار
absolute authortity U اختیار مطلق
adopter U اختیار کننده
jurisdication U اختیار قانونی
invested with power U دارای اختیار
in the saddle U صاحب اختیار
empowering U اختیار دادن
powers U اقتدار و اختیار
to be a master of U در اختیار خودداشتن
power of attorney U اختیار نامه
body english U چرخش بی اختیار
carte blanche U اختیار تام
carte blanche U اختیار نامحدود
adoption U اختیار اتخاذ
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
power of procuration U اختیار نامه
commander's call U در اختیار فرماندهی
cartle blanche U اختیار نامحدود
cart blanche U اختیار نامحدود
power of authority U اختیار نامه
enabled U اختیار دادن
fire at will U اتش به اختیار
seller's option U اختیار فروشنده
enabling U اختیار دادن
enable U اختیار دادن
enables U اختیار دادن
power U اقتدار و اختیار
powered U اقتدار و اختیار
powering U اقتدار و اختیار
to follow a profession U پیشهای را اختیار
spontaneously U به طیب خاطر بی اختیار
discretionally U مطابق میل و اختیار
commander's call U ساعات در اختیار فرماندهی
fire at will U اتش به اختیار خود
magisterial U مطلق دارای اختیار
to rule the roast U اختیار داری کردن
plenipotentiaries U دارای اختیار تام
option U اختیار خریدیا فروش
To authorize someone. U به کسی اختیار دادن
take over in charge U تحت اختیار دراوردن
run the show U اختیار داری کردن
he wept involuntarily U بی اختیار گریه کرد
plenipotent U دارای اختیار مطلق
plenipotentiary U دارای اختیار تام
lock option U اختیار کاربرد قفل
ship will adjust U ناو اتش به اختیار
invested with power U اختیار داده شده
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
options U اختیار خریدیا فروش
catching U در اختیار گرفتن توپ
bureaus U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
bureau U ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
local option U اختیار تعیین محل معینی
delegation of authority U دادن اختیار انجام عمل
local option U اختیار تعیین چیزی درمحل
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
authorize U اختیار دادن تصویب کردن
accredit U معتبر ساختن اختیار دادن
authorising U اختیار دادن تصویب کردن
accrediting U معتبر ساختن اختیار دادن
Dont mention it . You are welcome. U اختیار دارید (درمقام تعارف )
accredits U معتبر ساختن اختیار دادن
to run the show U در کاری اختیار داری کردن
authorizes U اختیار دادن تصویب کردن
authorizing U اختیار دادن تصویب کردن
It is beyond my authority(control). U اینکار از اختیار من خارج است
visitatorial U وابسته به یادارای اختیار بازرسی
authorises U اختیار دادن تصویب کردن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
to empower somebody to do something U اختیار دادن به کسی برای کاری
to put something at somebody's disposal U چیزی را در دسترس [اختیار] کسی گذاشتن
to delegate one's authority to somebody U به کسی اختیار تام دادن [حقوق]
plenipotentiaries U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
plenipotentiary U تام الاختیار دارای اختیار مطلق
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
suzerain U اختیار دار کشور حکومت مطلقه
fiefdoms U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdom U هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
Recent search history Forum search
1Winning a Mandate in the House of Representatives Election به چه معناست
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
2to keep someone up
1incubation
0هوای کسی را داشتن
1كلمه attention در verb معني داره؟ يا فقط noun هست
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com